گروههای هواداری در همه جای جهان، انجمنهایی است مستقل از باشگاهها.
معمولاً طبقه اجتماعی، نژاد و خط فکری... مشترکاتی بود که به ایجاد این گروهها انجامید و آنها با گذشت سالها توانستند عضوگیری کنند و قدرت بگیرند. در حال حاضر گروههای هواداری در کشورهای مختلف، قدرت متفاوتی دارند ولی اهمیت آنها در موضعگیری هایی است که به عنوان یک سازمان مستقل، غیرانتفاعی و بیطرف نسبت به عملکرد فنی تیم دارند.
ارزش نظر این گروهها در استقلال رأیشان است و به همین دلیل معمولاً بازتاب دقیقی است از آنچه درون باشگاه جریان دارد. در این گروهها، لیدرها کسانی هستند که به رأی اکثریت انتخاب میشوند و وظیفه آنها ایجاد هماهنگی در کارهای اجرایی و مواضع گروه است. تنها همکاری این گروهها با باشگاهها به تهیه بلیت مسابقات و هماهنگی برای سفرهای برونمرزی محدود میشود.
در فوتبال ایران اما بنای گروههای هواداری از همان روز اول اشتباه نهاده شد و بهعنوان پدیدهای وارداتی تغییر ماهیت داد. بزرگترین ویژگی گروههای هواداری، استقلال آنهاست ولی باشگاهها از همان روز اول با پیشدستی در تأسیس آنها، تلاش کردند این اهرم قدرت را در اختیار بگیرند.
از سالها قبل مدیران جدا از فوتبال که در رقابت دورادور با ستارههای سنتی باشگاهها بر روی سکوها، از پیش بازنده بودند، با استخدام لیدرها که کنترل تماشاگران را در اختیار داشتند، سعی کردند مقبولیت بخرند و خود را در برابر عواقب اشتباهات و سهلانگاریهای مدیریتی بیمه کنند.
از آن پس، این لیدرها بودند که رأی سکوها را به خواسته مدیران تغییر میدادند و مدیران غیرفوتبالی هم فرصت داشتند، در تیمهای پرطرفدار تمرین مدیریت کنند و مشهور شوند. بدینترتیب لیدر بودن تبدیل به یک حرفه شد و آنها هم به مرور زمان یاد گرفتند که در ازای خدمتشان چگونه میتوانند درآمد بیشتری به دست آورند.
اما عمر مدیرها و مربیان کوتاه بود و این لیدرها بودند که در کنار باشگاه میماندند و قدرت میگرفتند. حالا عصای دست مدیران به اسلحه خطرناکی تبدیل شده که به تدریج اختیار آن از دست همه خارج میشود.